نرگس زرد درود بر شما روز خوش!

شعر.رمان.داستان کوتاه.شرح حال نگاری.مناسبتها.قصارهاوگلایه ها.....

نرگس زرد درود بر شما روز خوش!

شعر.رمان.داستان کوتاه.شرح حال نگاری.مناسبتها.قصارهاوگلایه ها.....

نگویید مرده ام...

فقط برای آنکه نگویید مرده ام

در را باز میکنم

پنجره را باز می کنم.

باز می کنم این بازی نا پیدا را

می خندی

و هیچ چیز تمامم نمی کند

هیچ چیز!... .

                      ( نمی دانم)

...

در میان حلقه های سیاه بسر می برم

من از ماهی شدن بیزارم

چرا که انتهای جویبار را یافته ام

نامه ی مرگم میان یک بطری

در اقیانوس سرگردان است.

عمرم بسته به خواب کوسه هاست.

                          (مهین عینی تاری)

قصارانه

*بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانوهایت زندگی کنی.(روری اسپانیایی)

*برای کسی که شگفت زده ی خود نباشد معجزه ای وجود ندارد.(اشنباخ)

                                                                       نرگس زرد

 

... از نیما به...

و " امروز من مربی قوم و واضع قوانین تازه ام و محتاج به این نیستم که مرا نصیحت کنند."

( دنیا خانه من است .ص 9 . « زمان» 1350)

 

"...به قدری من شیفته ی نثر نویسی ساده ی قدما هستم که از مرگ می ترسم.برای اینکه از خواندن آنها محروم می شوم.زیرا زیبا ترین چیزهاست که در طبیعت من مفتون آن هستم..."

( ص 262.نامه های نیما یوشیج)

 

 

" ... ملت ما محتاج به شنیدن حرفهای جدی است.این کار با دکلاماسیون انجام می گیرد.من معتقدم که شعر فارسی باید وزنی را اختیار کند که به واسطه ی جدا شدن از موسیقی یک روند ما ، به کار دکلاماسیون بخورد ... ."

(ص 429.دیوان شعر.)

 

  • این مخالفان از چند گروه تشکیل می شوند: نخست آنان که از ابتدا اساس را بر تسلط در سخنوری می دانستند ، دوم آنها که در آغاز چنین نبودند ولی هر چه پیشتر آمدن و پا در مرز میانسالی و کهنسالی نهادند رفته رفته اصول تعریفی شعر را در زیر شعاع همین اصل سخنوری نادیده گرفتند و دریغا که در حقیقت نظر نزدیک این هر دو گروه بود که بر کرسی "دانشکده ادبیات" استقرار یافت و موجب شد که مراکز دانشگاهی ما هرگز کار نیما را به رسمیت نشناسند و به منت نپذیرند.

 "... من پرنده ی عجیبی هستم در شهرها به صدای اول همه دور من جمع شده و کم کم وقتی که نمی توانند مرا و اسرار مرا بشناسند از من دور می شوند... ."

( نامه های نیما یوشیج.از نامه به نظام وفا.1302)

                                                                     منبع:شعر زمان ما ۵  

 

زخمه ی عشق به تار دل درویش

به بهانه ی برگزاری یادمان درویش خان ، موسیقی دان و نوازنده ی شهیر

شامگاه چهارشنبه دوم آذر سال 1305 نخستین قربانی تصادفات رانندگی تاریخ ایران بر اثر برخورد میان درشکه و اتوموبیلی در خیابانهای تهران جان سپرد.

تاثیر و جایگاه درویش خان بر موسیقی ایران به ویژه نوازندگی تار بسیار خاص و منحصر به خود اوست و علت ابتکارات و ابداعات درویش در جهت تعامل و تعالی این هنر است.

درویش خان ، مدرسی آگاه و مسلط و در عین حال متواضع و دست و دل باز در آموزش ساز و هر آنچه از اسرار و رموز نواختن فراگرفته به شمار می آید.

با پایان دوره ی فراگیری نزد میرزا حسینقلی، شعاع السلطنه فرزند مظفرالدین شاه قاجار او را به دستگاه خود در شیراز فراخواند اما روح بزرگمنش او در دستگاه نوکرپرور و متملق خواه شاهزاده تاب نیاورد و سبب فرار وی شد.

شعاع السلطنه دستور قطع انگشتان درویش خان را به محض دستگیری صادر کرد.چنین حکمی برای درویش به معنای وداع همیشگی با نواختن، یگانه عشق و معنای زندگی او بود.

او تنها مفر را پناه بردن به سفارت انگلیس یافت زیرا با سرایدار سفارتخانه آشنائی چندی داشت.بنابراین بی درنگ به او پناه می داد.در این ایام همسر سفیر شیفته و مجذوب قدرت ملاحت و  نوازندگی درویش شده و از موضع قدرتمندانه ی خود به شفاعت درویش اقدام کرده و سبب نجات و رهایی وی را فراهم می کند.

سبک نوازندگی او را همان روش قدما اما با تنوع بیشتر در اجراها ذکر کرده اند.شاگردان برتری که موفق به اتمام دوره ی نوازندگی می شدند تبرزین طلایی را به علامت رضایت خاطر استاد از درویش خان دریافت می کردند. از جمله مرتضی نی داوود به عنوان یکی از شاگردان با استعداد موفق به دریافت این نشان شد.

                                                

                        

                              منبع:ضمیمه ی روز پنج شنبه ی روزنامه اطلاعات، دوم شهریور