نرگس زرد درود بر شما روز خوش!

شعر.رمان.داستان کوتاه.شرح حال نگاری.مناسبتها.قصارهاوگلایه ها.....

نرگس زرد درود بر شما روز خوش!

شعر.رمان.داستان کوتاه.شرح حال نگاری.مناسبتها.قصارهاوگلایه ها.....

...

...

پیش از آنکه به تنهایی خود پناه برم

از دیگران شکوه آغاز می کنم

فریاد می کشم

که ترکم گفتند...

چرا از خود نمی پرسم کسی را دارم

که احساسم را اندیشه ام را

زندگی ام را با او قسمت کنم؟...

با خود وفادار می مانم آیا؟

یا راهی سخت تر اختیار می کنم...؟

اگر می خواهی نگهم داری دوست من

از دستم می دهی

اگر می خواهی همرهی ام کنی

 دوست من

تا انسان آزادی باشم

میان ما همبستگی از آن رو نمی روید

که زندگی هر دو تن را غرق در شکوفه می کند... .

 

                                                     ا.شاملو

 

 

 

قصارانه...

* هر گاه بر بد و خوب آگاه گردی؛تو نیز خدایی.(مفیستوفلس.از کتاب دکتر فاوست.اثر یوهان ولفگانگ گوته)

*در حالی که به تماشای طبیعت نشسته ایم، طبیعت بی هیچ گونه واسطه ای و تنها از طریق مشاهده ما به اثری هنری تبدیل می شود.(مولر)

* تغییردهندگان اثرگذار در جهان ، کسانی هستند که بر خلاف جریان شنا می کنند.(والتر نیس)

* تخیل آن چیزی است که بسیاری حتی تصورش را هم نمی کنند.(گابریل لاوب)

* شادمانی ناشی از دیدن و درک کردن ، زیباترین هدیه طبیعت است.( انیشتاین)

*آدمی ساخته افکار خویش است، فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است.( موریس مترلینگ)

                   نرگس.ز

 

بخشی از یک نامه...

...همه چیز مثل شیشه نیست تا بتوان آنسوی آن را دید.چشمان ما باید اجسام تیره و ضخیم را شیشه ای مشاهده کنند تا به عمق آن راه یابند. برخی چشم ها حتا آنسوی شیشه را هم نمی بینند!

سلام.

امیدوارم خوب باشید و در پناه حق سالم و تندرست.چند ماه پیش برایتان نامه دادم. اما چون آدرس کافی و لازم نبود برگشت خورد."تو قلب بیگانه را می شناسی .زیرا که در سرزمین مصر بیگانه بوده ای."

   می خاستم برایتان کارت پستال نوروزی بفرستم. اما خب چون شما تا بحال برای من کارت پستالی نداده اید... !

بهرحال یک طرفه بودن شاید لطفی نداشته باشد.امسال باید برای چند نفر دیگر هم "کارت پستال" نوروزی بفرستم.

دلم گرفته است.

...................

به ایوان می روم

و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب می کشم

چراغ های رابطه تاریکند

................................

کسی مرا به آفتاب ... .

                                                  نرگس.ز

قصارانه

  • زیبایی در فرا رفتن از روز مره گی هاست.(ورنر هنته)
  • اگر زمانی دراز به اعماق نگاه کنی آنگاه اعماق هم به درون تو نظر می اندازد.(نیچه)
  • اسطوره رویای عمومی و رویا اسطوره ی خصوصی ست.(جوزف کمبل)
  • چیزی ساده تر از بزرگی نیست. آری ساده بودن همانا بزرگ بودن است.(امرسون)
  • جها ن هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست.(محمد حجازی)

از آغاز همین بوده است...

که برای تو باشم

و اقبال خود را با گرمی روح تو بودن بیازمایم.

تجسم حس سرکش من

به هزاران گونه ی گیاه سبز

دردی را دوا نمی کند.

می باید خود را فدا کنم

برای "نیستی" که" هست" خود را

از چشمهایی آب خورده به امانت می گیرد

و مرغابیان نقره بال

زنده زیر آبهای دریا کباب میشوند

تا طعمه ی لاشخوران از راه رسیده نباشند.

خنکی عطشناک این بیگانگی

تا انتهای وجودم را لمس میکند

و بودن ام را تا همیشه تثبیت...

سوارکاران

شومی را از اینجا می برند

و صدای تند نعل ها یشان

بوی گزنده ای

         بر پوست فریبای پس از باران بر جا می گذارد.

رهایی دستانم را سور می گیرم

و به شا باش ذوق خنده هایت

چشمانم را فرش راهت ... .

امشب که پایان شود

تنها چند روز تا سفر باقی ست.

آه!

جاده های بی انتها دلربایند... .

                                       (نرگس.ز)

   (حق چاپ محفوظ!)